دخترکم سلام. امروز خیلی خوش گذشت. دیشب ازم خواسته بودی که ببرمت کوه نوردی و وقتی هواشناسی رو چک کردیم دیدیم احتمالش کمه بتونیم بریم. اما از اونجایی که تو واقعا آرزوی هر چیزی رو میکنی بدستش میاری، امروز هوا تقریبا خوب بود. تو بخشی از مشقاتو نوشتی( امروز یکشنبه ست و تو فقط ورزش داری واسه همینم ساعت ۱۳ تا ۱۵ مدرسه نداری) و منم کارامو کردم ( دور کاری بودم و بخشیش رو گذاشتم واسه عصر و شب) و ۳ تایی راه افتادیم. حدود ساعت ۱۳ ماشینو پای کوه، پارک کردیم و رفتیم کوه نوردی. عحب هوایی. تمیز و زیبا. واسه اولین بار و به پیشنهاد می میِ زیبات، روی زمین دراز کشیدیم و آسمون رو دیدیم. واقعا زیبا و بی نظیر بود. قابل بیان و قابل عکس گرفتن نبود. مثل همیشه چندباری صخره نوردی کردی، چشماتو بستی و ریلکس کردی. به مامانی هم حسابی خوش گذشت و گفت این بهترین تولد من بود.(نمی دونه یه تولد خوب واسش پیش بینی کردی
) حدود ۲ ساعتی اونجا بودیم. نسکافه هم زدیم و برگشتیم خونه و ناهار مهمون من بودید. یه سنگ صاف و بزرگم مامانی واست برداشت تا روش نقاشی کنی.










