توسط بابا مجتبی
| یکشنبه بیست و سوم آبان ۱۴۰۰ | 21:28
بابایی سلام. امشب خیلی حال داد. با اینکه با مامانی رفته بودی پارک ولی با منم اومدی وکلی با هم قدم زدیم. کلی حرف زدیم. از «حیوونای متفریمون» و مورد علاقمون گفتیم. اینکه هر دو سفر به فرانسه رو دوست داریم و من ازت یادگرفتم که کفتارا رو باید دوست داشت.
موقع برگشتن بهم گفتی سهم بستنی جمعت رو نگرفتی و این شد انتخابت. بهم گفتی بابایی انتخاب هوشمندانه ای کردم. و سه تا دلیل رو ذکر کردی:
۱. بزرگه
۲. یه جوریه که چیزی از بسننی تهش نمی مونه
و ۳. خوردنش راحته
ضمن اینکه بهم گفتی طعمش یه جوریه که نمیشه گفت. بهت یه قاشق میدم تا بفهمی. و من میدونستم منظورت از یه قاشق چیه.![]()
