توسط بابا مجتبی
| دوشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۱ | 19:41
سلام عسل بابا. امروز داشتم قرآن رو نگاهي مي نداختم. آيه جالبي رو خوندم كه توش مي گفت خدا هم مهربونه و هم مقتدر. خيلي ذهنمو مشغول كرد. الان مدتهاست كه به عنوان مدير گير من همينه. واقعا" چطور مي شه هم مهربون بود و هم مقتدر؟ آيا حداقل واسه آدما امكان پذيره؟ نمي دونم. چطور مي شه در مورد يك كارمند بي نظم يا بي كيفيت يا... مقتدر بود اما در عين حال نامهربون نبود. اصلا" مهربوني به معناي گذشت از اشكالاته يا چيز ديگه. خدا چطور اين همه از اشكالات ما مي گذره اما باز هم مقتدره. خدا چطور در عين اقتدار اشكالاتمون رو مي پوشونه و به كسي نمي گه.
اصلا" توي سازمانها اين كار ممكنه؟ اگه كارمندي همش دير بياد و انضباط نداشته باشه، چطور مي شه در مورد اين آدم مهربون بود؟ اگه مهربون باشيم اقتدارمون زير سؤال نمي ره؟
نمي دونم عسلم. شايد يه روز مطالعه كنم و به جوابي برسم اما الان نمي دونم.