توسط دخترم
| دوشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۷ | 7:13
دلبر و دلربای من سلام. خیلی خیلی بهت آفرین و تبریک می گم که بعد از 3 ماه تلاش موفق شدی ستاره بزرگتو بگیری تا بری یه شهربازی به انتخاب خودت. 3 ماه پیش بود که متوجه شدیم بعضی از رفتارات مثل سلام و احوال پرسی کردنت با مهمونا، نوع مشق نوشتنت و... باید تغییر کنه و از طرفی انقدر شهربازی رفته بودی که احساس کردیم دیگه برات ارزش نداره و یا قدرشو نمی دونی.با مطالعه کتاب به این نتیجه رسیدیم که از تکنیک ستاره استفاده کنیم. به اینصورت که اول هر هفته انتظاری که ازت داشتیم رو می گفتیم و تا آخر هفته اگه رعایت می کردی 1 ستاره می گرفتی، این موضوع تا 4 هفته ادامه داشت و هر هفته باید انتظارات اون هفته و هفته های قبلش رو برآورده می کردی، بعد از 4 هفته 1 ستاره متوسط می گرفتی و ستاره های متوسط که 3 تا می شد ستاره بزرگ رو می گرفتی که جاییزش هم شهربازی بود.
توی این 3 ماه خیلی تلاش کردی و آخر هر هفته مشتاق بودی که ببینی ستارت رو می گیری یا نه. بعضی هفته ها که خودتم می دونستی از ستاره داری دور می شی، دست به دامن من میشدی و با نگرانی می گفتی:"بابایی بیا یه چیز خصوصی بگم" و بعد در حالی که منو کشونده بودی توی اتاقت می گفتی:"بابایی فک کنم مامانی ستاره این هفتمو نمیده چون..." و این مکالمه لذت بخش و زیبا با یه دختر ناز کوچولو، معمولا" به اینجا ختم میشد که من بهت قوت قلب میدادم.
تو واقعا" توی این 3 ماه تلاش کردی و البته مامانی مهربون و نازت هم هر هفته، اشتباهات کوچولوت رو می بخشید و ستارت رو میداد و خداروشکر بعضی رفتارات هم که میخواستیم عوض شن، عوض شدن.

