دخترک نازم سلام. بعد از یک شب اقامت در تربت حیدریه، امروز صبح از سفر ناگهانی ۳ روزمون به گناباد برگشتیم. ۵ شنبه صبح بود که باباجونی زنگ زد و خبر داد که متاسفانه عمه مامانی فوت کرده. در حال رفتن به گناباد بودن. من هم دوست نداشتم مامانی ناز بدون ما بره و تنها باشه و البته باباجونی هم همینطور. واسه همینم بار و بندیلمون رو بستیم و رفتیم گناباد. سفری که فکر نمیکردیم انقدر خاطره انگیز بشه. از گربه نازی که توی مهمانسرا باهاش دوست بودی گرفته تا قنات قصبه، مند، کاخک، ریاب و... .
انقدر مطلب و عکس زیاده که کنار تصاویر باید توضیح بدم

---------------------------
لطفا" برای مشاهده تصاویر روی ادامه مطلب کلیک کنید- ممنون
) و مامانی هم از طریق تلگرام. حدود ساعت 12 شی بود که گفتی میخوام تا نصفه شب کنار پنجره بیدار باشم تا بارش شهابی رو ببینم (خیلی کوچوووولویی
). اما می می مهربونت پیشنهاد داد بزنیم بیرون. ما هم اول رفتیم پارک خورشید اما تعطیل بود. واسه همینم رفتیم سمت طرقبه. انقدر رفتیم و رفتیم تا به جایی رسیدیم که تاریکی محض بود و از هیچ روشنایی ای خبری نبود، با ترس و لرز ماشین رو پارک کردیم و به آسمون خیره شدیم. اونچیزی که میدیم قابل وصف نیست. آسمون پر از ستاره و بارش شهابی که هر چند ثانیه یه بار اتقاق می افتاد. بی نظیر بود. بی نظیر. 15 دقیقه ای وایستادیم و بعد سوار ماشین شدیم. اما دلم طاقت نیاورد. کمی جلوتر نگه داشتم و دوباره از دیدن آسمون و بارش شهابی لذت بردیم. دیگه حدود ساعت 2 نیمه شب شده بود و صدای سگم میومد.. ما هم بساطمون رو جمع کردیم و با یه حس عالی برگشتیم خونه...
خداییش صبحونش خوب بود. گوگولی من، بعد رفتیم به انتهای زشک و نیم ساعتی پیاده روی کردیم و برگشتیم. هوا گاهی خنک و گاهی گرم میشد ولی عالی بود. رودخونه هم حسابی آب داشت. وسطای راه برگشت، توی ماشین خوابت برد و الانم توی خونه دوباره خوابیدی( البته یه دلیلش اینه که می می گفت باید 
. کلی خوشحال شدیم که این دختر کوچولو میخواد مارو مهمون کنه. با خوشحالی سوار ماشین شدیم و اول از همه یه جا نگه داشتیم و زیر کرسی، چای مشت خوردیم. اما چون روز شهادت بود به جز رستوران کوروش ابرده که واقعا" غذاهاش خیلی خیلی گرون بود (از ارمم گرونتر)، بقیه بسته بودن. این بود که از شاندیز رفتیم طرقبه (فکرشو بکن). حدود ساعت سه و نیم عصر بود که واسه اولین بار در رستوران ماه و مهر غذا خوردیم و انصافا" غذاش هم خوب بود. دم مامان ملکت گرم که مهمونمون کرد.




.jpg)

.jpg)

.jpg)


